به هيچ عنو.ان کسي نبايد به خود اجازه دهد چون حرف حقي را به دليل نفرت
از گوينده اش انکار کند.
متاسفانه نويسنده به شکلي رندانه "ايمان" و "اسلام" را يکي تعريف کرده
است. همچنين فرض کرده است که منظور از اسلام يک دين خاص است. در حالي که
خدا به صراحت مي گويد:
إن الذين آمنوا والذين هادوا والنصارى والصابئين من آمن بالله واليوم
الآخر وعمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون
و يا مي فرمايد:
ولو أنهم أقاموا التوراة والإنجيل وما أنزل إليهم من ربهم لأكلوا من
فوقهم ومن تحت أرجلهم
که مرحوم علامه طباطبايي به درستي اشاره مي کند که مخاطب اين آيه يهوديان زمان حضرت موسي و مسيحيان حضزت عيسي عليه السلام نيستند و منظور از تورات و انجيل دقيقا همين کتابهايي است که در زمان نزول آيه فوق در اختيارشان بوده است.
اصلا معني ندارد خدا از يهوديان و مسيحيان اقامه تورات و انجيلي را بخواهد که ديگر در دسترسشان نيست. آقاي قرائتي هم مرتکب خطا و غرض ورزي آشکاري شده است و حرفش به هيچ وجه قابل دفاع نيست.
اسلام يعني تسليم در مقابل خدا و ظاهر اعمال براي خدا مهم نيست. بلکه نيت آن مهم است. خدا به حاجيان چه مي گويد؟
لن ينال الله لحومها ولادمائها ولکن يناله التقوي منکم
متاسفانه اين ديدگاه پوچ و بشدت ظاهر گرا که گمان مي کند يک شخص مدعي مسلماني لزوما شانس ورود به بهشت دارد و يک يهودي يا صابي لزوما جهنمي است، در تضاد آشکار با حقيقت وحي است.
ان الله لا يضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى
پس چه بسا يک مسيحي با نيت الهي و پاک خيلي بيشتر از يک مسلمان با ظاهر اسلامي براي خدا ارزش داشته باشد..
در واقع اگر همه اعمال يهوديان و مسيحيان باطل بود و از اين راه رسيدن آنها به سعادت اخروي ناممکن بود که جزيه گرفتن از آنها معني نداشت! يعني العياذ بالله پيامبر با پول گرفتن از وظيفه خود براي رساندن مردم به بهشت صرفنظر مي کرده است؟ پس چرا از مشرکان عرب پيامبر جزيه نگرفت؟
قضيه بسيار آشکار است. آقايان اسلام را نفهميده اند. چه بسا يک مسيحي مسلمانتر از يک "مسلمان" باشد.